آپوپتوزیس

وقتی که روز آمده اما نرفته شب!

آپوپتوزیس

وقتی که روز آمده اما نرفته شب!

شرح از قضایای مطروحه!

خب این اتفاق خوبی است, این جهیدن خون زیرِ پوستی که بلاتکلیفی خون از کف اش ربوده بود. حال ام بد نیست اما بی خوابی های شبانه دامنه دارند و چند روز است به شدت خون دماغ می شوم. اوضاع زندگی بد نیست و درس ها تقریبا خوابیده اند. شنبه صبح می روم تهران برای انجام پاره ای از خوشی های کوچکِ دل ام. می روم نمایشگاه و بعد هم دیدن چند فیلم خوب و یک تئاتر خوب تر, و دیدن کاخ گلستان و عمارت مسعودیه و کاخ سعد آباد. می رویم که این ها را همراه آدم های احتمالی همراه یا که به همراه خود بگردیم و کمی بی خیال دنیا شویم و این خون مردگیِ ناشی از خوابیدگی های روزانه. 

خیلی مخلصیم بازم.

نظرات 2 + ارسال نظر
منه پابرهنه یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 ساعت 20:50

سلام ناشکیبای عزیزم
منم خوبم تقریبا
به شدت تو بلاتکلیفی عجیبی سر میبرم

پیمان جمعه 10 اردیبهشت 1395 ساعت 13:53 http://freemine.blogfa.com/

اوه اوه جالب شد
میگم بهت خخخ

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.