آپوپتوزیس

وقتی که روز آمده اما نرفته شب!

آپوپتوزیس

وقتی که روز آمده اما نرفته شب!

پل الوار

آه ای قلب محزون من 

دیدی چگونه سودا رنگ شعر گرفت

دیدی که جغرافیای فاصله را چگونه با نوازش نگاهی می شود طی کرد و نادیده گرفت؟

دیدی که رنج های کهنه را با ترنمی چگونه می شود فراموش کرد؟

دیدی که آزادی لحظه  ناب سرسپردن است.

دیدی که عشق یک اتفاق نیست, یک قرار قبلی است, مثل یک تفاهم ابدی, از ازل بوده و تا ابد ادامه خواهد داشت...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.